Skip to main content

creativity

ابتدا باید از دونوع کاملا متفاوت از خلاقیت تعریف روشنی داشته باشیم. خلاقیت مورد بحث ما در اینجا “خلاقیت فنی” یا به عبارتی خلاقیت در کسب و کار است که افراد با استفاده از آن نظریه ها، تکنولوژی ها و ایده های جدید را خلق میکنند. مورد دوم خلاقیت هنری است که زاده مهارت، تکنیک و خودبیانگری است. خلاقیت هنری فراتر از حیطه این مقاله میباشد. خلاقیت در کسب و کار کاملا با مفهوم حل مسئله،  مهارت های حل مسئله و مهارت های تصمیم گیری در کسب و کار در ارتباط است.

رویکردهای خلاقیت در کسب و کار

خلاقیت در کسب و کار دو حوزه اصلی دارد: تفکر برنامه ریزی شده و تفکر جانبی. تفکر برنامه ریزی شده متکی بر روش های منطق یا ساختاریافته ایجاد یک محصول یا خدمات جدید میباشد. تفکر جانبی توسط ادوارد دوبونو معرفی شد و از نمونه های آن میتوان به ذهن انگیزی، ورودی تصادفی و انگیختگی اشاره نمود.

تفکر جانبی و تفکر برنامه ریزی شده
در خلاقیت در کسب و کار تفکر جانبی بیانگر این موضوع است که ذهن ما یک سیستم تشخیص الگو است که به روشی متفاوت از کامپیوترها عمل میکند. برای مثال سال ها طول میکشد یک فرد انجام محاسبات مختلف را بیاموزد درحالیکه کامپیوتر به آسانی آن را انجام میدهد. از طرفی انسان قادر به شناسایی و تشخیص بلافاصله الگوهای مختلف مانند چهره، زبان و دست خط است. در کامپیوترهای بسیار معدودی که با قابلیت تشخیص الگو در حال ساخت هستند، مدل سازی روش عملکرد سلول های مغز به کار گرفته شده است. مزیت تشخیص الگو این است که قادر هستیم به سرعت اشیاء و شرایط مختلف را تشخیص دهیم. برای مثال هنگامیکه یک قوطی استوانه ای نوشیدنی را میبینم، بدون صرف وقت برای تشخیص الگو بلافاصله آن را برداشته، باز کرده و مینوشیم. تصور کنید که اگر در هر بار مواجهه با این قوطی مجبور به آنالیز کامل ان بودیم، چقدر زمان به هدر میرفت. متاسفانه هنگام رویایی با مسائل مختلف نیز همین روال را طی میکنیم. ما در الگوهای خود محصور شده و عادت به تفکر در محدوده آنها داریم. هیچگاه فراتر از مرز آن قدم نمیگذاریم. راه حل هایی که اغلب توسعه میدهیم براساس راه حلهای قبلی به مشکل مشابه میباشند.
برای رهایی از این روش الگودار تفکر میتوان از تکنیک های تفکر جانبی استفاده نمود. این تکنیکها کمک میکنند که راه حل های شگفت انگیز، درخشان و مبتکرانه برای مسائل و فرصت ای مختلف بیابیم. البته باید گفت که هر دو رویکرد تفکر قابلیت های قدرتمند خاص خود را دارند. تفکر منطقی و منظم در بهترکردن خدمات و محصولات بسیار موثر و سودمند است. البته تنها قبل از انجام تمام پیشرفت های عملی قابل اعمال میباشد. تفکر جانبی این قابلیت را دارد که ایده ها و مفاهیم کاملا جدید و همچنین بهبودهای قابل توجهی را در سیستم های موجود اعمال کند. البته در مواقع نادرست میتواند بی ارزش و مخل کننده باشد. اغلب تنها تفاوت میان افراد خلاق و غیرخلاق درک از خود است. افراد خلاق فرصت و آزادی لازم برای خلاقیت را به خود میدهند درحالیکه افراد غیرخلاق این فرصت را از خود دریغ میکنند. همچنین خلاقیت باید با عمل همراه باشد، در غیر این صورت هیچ تاثیری نخواهد داشت.

پس از آشنایی اولیه با مفهوم خلاقیت در کسب و کار، مراحل فرایند خلاقیت را مورد بررسی قرار میدهیم.

Leave a Reply